آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی" />); background-repeat:no-repeat">
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
تاریخ : پنج شنبه 22 دی 1390
بازدید : 621
نویسنده : میرمحمّـدسـیِّدمردانی

 

 

محل اقامت حضرت سجّاد علیه السّلام در شام

 

پس از پایان مراسم ننگین کاخ یزید که به افتضاح و رسوائی او و ظهور کرامات و معجزات خاندان نبوّت ختم شد، یزید دستور داد آنان را از مجلس بیرون ببرند و در منزلی ساکن کنند.
امّا وضعیت آن منزل چگونه بوده است؟ باید به سراغ سندهای تاریخی برویم تا از کیفیت مأوی و مسکن خاندان وحی و نبوّت و عزیزان آل الله مطلع گردیم: در کتاب « بصائر الدرجات » که از قدیمی ترین و معتبر ترین کتب تاریخی است آمده است.

محمّد حلبی از
امام صادق علیه السّلام نقل می کند که حضرت فرمودند: چون حضرت علیّ بن الحسین علیه السّلام و سایر همراهانش را به حضور یزید بن معاویه  که به آن دو( لعنت های خدا نثار باد ) آوردند، او را در منزلی قرار دادند.
بعضی از آنان گفتند: ما را در این منزل قرار دادند تا بر سر ما خراب شود و همگی کشته شویم در این حال نگهبانان آن منزل که رومی بودند با زبان رومی گفتند: نگاه کنید به اینان!! می ترسند که سقف بر آنان فرو ریزد هر آینه فردا از اینجا خارج شده و همگی کشته خواهند شد.

حضرت علیّ بن الحسین علیه السّلام فرمود: در بین آنان هیچ کس رومی را خوب نمی دانست، از این حدیث به خوبی بدست می آید که آن منزل به گونه ای بوده است که هر لحظه انتظار این می رفته که بر سر آن عزیزان خراب شود و همگی به قتل برسند. از این گذشته نگهبانان می دانسته اند که اگر این هم واقع نشود فردا آنها کشته خواهند شد.
اما
جناب صدوق در کتاب « امالی » خود از قول فاطمه دختر علی ( علیه السّلام) نقل می کند که فرمود: یزید ( لعنت الله علیه ) امر کرد زنان و نسوان امام حسین علیه السّلام را با حضرت علیّ بن الحسین علیه السّلام در زندانی حبس کنند که آن زندان نه آنها را از گرما حفظ می کرد و نه از سرما تا اینکه پوستهای آنان ورق ورق شد و پوست انداخت.

در دنباله روایت آمده است که درآن ایام در
بیت المقدّس هیچ سنگی را بر نداشتند مگر اینکه زیر آن خون تازه بود و مردم به خورشید که نگاه می کردند آن را بر روی دیوارها به صورت سرخی می دیدند کانّ خورشید ملحفه های زرد رنگ می ماند، تا اینکه علیّ بن الحسین ( علیه السّلام ) به همراه نسوان از آن زندان خارج شدند و سر امام حسین علیه السّلام به کربلا برگردانیده شد و بر اساس نقل جناب سید نعمه الله جزائری، در خبری که ملاقات امام سجّاد ( علیه السّلام )را با « منهال » نقل کند در ادامه آن آورده است :

منهال گفت: عرض داشتم اکنون شما کجا می روید؟
فرمود: آنجائیکه ما را منزل داده اند سقف ندارد و آفتاب ما را گداخته است و هوای خوبی در آنجا نمی بینم، فعلاً به جهت ضعف بدن بیرون آمده ام تا لحظه ای استفاده کنم و زود برگردم چرا که بر زنها می ترسم، پس در این حال که با حضرت تکلم می کردم صدای زنی بلند شد و آن جناب را صدا زد که کجا می روی ای نور دیده و آن زن جناب زینب دختر علی مرتضی سلام الله بود.

در کتاب « مناقب » نیز آمده است که «ابی مخنف » و دیگران نقل کرده اند که یزید دستور داد سر مبارک حسین - علیه السّلام - را بر سر در منزلش نصب کنند و به اهل بیت حسینی دستور داد تا وارد منزل او شوند، چون زنان بر منزل او وارد شدند هیچکس از آل معاویه و آل ابی سفیان نماند مگر آنکه آنها را با گریه و زاری و شیون و صیحه استقبال نمود و آن خانمها آنچه از لباس و زیور داشتند، خدمت آن عزیزان آوردند و سه روز برای حضرت حسین ( علیه السّلام )عزاداری بر پا داشتند

در دنباله این حدیث داستانی از هند همسر یزید آمده است که جالب به نظر می رسد. ( برای مطالعه تفصیلی این جریان مراجعه کنید به منتهی الامال جلد اول، صفحه 314) باید توجه داشت شاید داخل نمودن اسرا به منزل خصوصی یزید به منظور به رخ کشیدن و تحقیر بیش از پیش آنان بوده است و این رسمی از رسوم جاهلیت بوده که وقتی اسیری می گرفتند او را برای دیدن منزل خود به آن منزل می برده اند تا قدرت نمائی کنند ولی باید تقدیر الهی این مسئله به ضرر قطعی یزید
منجر گردید و تاثیر عجیبی بر وضع داخلی منزل او به نفع جریان حق بر جای گذاشت.

بهر تقدیر چنانچه شیخ مفید در ارشاد نیز نقل می کنند بعد از اینکه جوّ کاخ یزید به علیه او عوض شد، او لحن خود را عوض کرده و دستور داد اهل بیت را به خانه ای که برای آنها آماده کرده بودند ببرند و علیّ بن الحسین علیه السّلام هم با آنان بود و آن خانه در کنار قصر یزید بود.
اما در بعضی از اسناد هم آمده است که «یزید آنان را در منزل خصوصی خود جای داد و هیچ وقت ناهار و شام نمی خورد مگر اینکه حضرت علیّ بن الحسین ( علیه السّلام ) حاضر باشند. (بحار الانوار، جلد 4، صفحه 143 به نقل از( مناقب) » و شاید این مربوط به اواخر حضور اهل بیت در شام باشد که با افشا گری و خطبه های تاریخی آنان کاملاً جوّ شهر بر علیه یزید تغییر کرده و او در صدد انجام کارهای تبلیغی برای مبارزه با این جو بر آمده است که یکی از آنها احترام به اسیران کربلا بوده است.

و بالاخره در خبر دیگری که « کامل بهائی » آن را نقل می کند چنین آمده است، ام کلثوم (در مصدر بجای ام کلثوم زینب سلام‌الله‌علیه آمده است) کسی را نزد یزید فرستاد اجازه دهد برای حسین - علیه السّلام - سوگواری کنند.
یزید هم موافقت کرد و دستور داد تا اهل بیت را به «دار الحجاره » ببرند تا در آنجا به سوگواری بپردازند !! اهل بیت در آنجا هفت روز عزاداری نمودند و هر روز گروه زیادی از زنان شام، گرد آنها جمع می شدند و عزاداری می کردند. (در ادامه آمده است: مروان به نزد یزید رفت و او را از اجتماع مردم در آن محل آگاه کرد و گفت روحیه مردم شام دگر گون شده است و ماندن
اهل بیت در شام به صلاح پادشاهی تو نیست و پیشنهاد داد تا آنان به مدینه گسیل شوند.(

از این سند هم به دست می آید بالاخره پس از تغییر شرائط اجتماعی شهر دمشق به نفع خاندان حسینی، آنان در محل جدید مستقر شدند و در ادامه فعالیتهای تبلیغی خود با اقامه عزاداری بر سالار شهیدان هر چه بیشتر به رسوا سازی خاندان ننگین اموی پرداختند که بازتاب آن از زبان
مروان بن حکم نقل گردید.

 

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

کاروان اسرا و مصائب شام

 

از امام سجّاد علیه السّلام پرسیدند:« بزرگترین مصیبت شما در سفر کربلا در کجا بود؟»
در پاسخ سه بار فرمود:
« شام ،شام ،شام«
و نیز فرمود:« ای کاش هرگز نگاهم به
دمشق نمی‌افتاد.«

امام سجّاد علیه السّلام در روایتی فرمود:« در شام هفت مصیبت بر ما وارد شد که از آغاز اسارت تا آخر نظیرشان را ندیدیم»:
1- سربازان یزید ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کرده بودند و به ما سرنیزه می‌زدند.
2- سرهای شهدا را در میان زن‌ها گذاشتند. سر پدرم و عمویم،
عباس، را در برابر چشم‌ عمه‌هایم، زینب و ام کلثوم، قرار دادند و سر برادرم، علی اکبر، و پسر عمویم، قاسم، را در برابر چشم سکینه و فاطمه.
سربازان با سرها بازی می کردند؛ گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم شتران می رفت.
3-  زنان شامی از بالای بام‌ها آب و آتش به سوی ما می‌ریختند. یک بار آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. آتش عمامه و سرم را سوزاند.
4-  از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در کوچه و بازار، ما را با ساز و آواز در برابر چشم مردم گردش دادند و گفتند:« ای مردم، اینها را بکشید که در اسلام هیچ احترامی ندارند.«
5-  ما را به ریسمانی بستند و از مقابل خانه های یهود و نصاری عبور دادند و به آنها گفتند:«اینها همان هایی هستند که پدرشان پدران شما را (در جنگ های
خیبر و. . . .) کشته و خانه های آنها را ویران کرده‌اند. امروز انتقام آنها را از اینها بگیرید». آنها هم هر چه خواستند خاک و سنگ و چوب به سوی ما پرت کردند، و پیرزنی یهودی به سر امام حسین علیه السّلام سنگ زد.
6-  ما را به بازار برده‌فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی تقدیر خداوند چیز دیگری بود.
7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت. روزها از گرما و شب‌ها از سرما در امان نبودیم و همواره از تشنگی و گرسنگی و ترس از مرگ در اضطراب به سر می‌بردیم.

 

ونیزامام سجّاد روزی در بازار شام با منهال بن عمرو الطائی که از شیعیان او بود برخورد کرد. (بعضی هم گفته اند این ملاقات بعد از خطبه حضرت سجّاد علیه السّلام در مسجد دمشق بوده است(
منهال به امام عرض کرد:« ای پسر رسول خدا حال شما چطور است؟ و چگونه شب را به صبح می آورید؟»
امام سجّاد علیه السّلام فرمود:« وای بر تو، آیا وقت آن نرسیده که بدانی حال ما چگونه است؟ ما در این امت، همانند
بنی اسرائیل گرفتار فرعونیانیم!! مردان ما را کشته و زنان ما را زنده نگه داشته اند!
ای منهال، عرب بر عجم می بالد که
محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم عرب است و قبیله قریش بر دیگر قبایل مباهات می کند که رسول خدا قریشی است؛ و اینک ما فرزندان اوییم که حقمان غصب شده و خون‌مان به ناحق روی زمین ریخته شده است. ما را از شهر و دیارمان خود آواره کرده اند!! پس انالله و انا الیه راجعون از این مصیبت که بر ما گذشته است.«

منابع:

بحارالانوار، ج 45،‌ ص 84، 143،162،175

تاریخ طبری، جلد 5، صفحه

عنوان الکلام فشارکی، ص118

ریاض الاحزان، ص108

تذکرةالشهداء، ص412



:: موضوعات مرتبط: مصائب شام و شهادت حضرت رقیه(س) , ,

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آپلود عکس و فایل رایگان و دائمیdiv>
به وبلاگ سفیر3ساله خوش آمدیداز بازدیدتان ممنون.
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمیa>
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سفیرسه ساله و آدرس safire3sale.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1048
بازدید دیروز : 1445
بازدید هفته : 2497
بازدید ماه : 2493
بازدید کل : 60029
تعداد مطالب : 109
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


”مشاهده

RSS

Powered By
loxblog.Com